17

خیلی داره غرق کارش میشه طوری که خودشم اعتراف میکنه خسته شده و به یه استراحـت ِ کافی نیاز داره :( امروز رفت تهران دیشب برام نوشته بود خداا خودش به داد همه ی بنده هاش برسه منم تو اونا .. دلم براش میسوزه! نمیدونم چرا ولی  همش فکرم درگیرشه.

امشب تو حسینیه کلی دعاش میکنم.

16

دیروز تو تاکسی که میرفتم راننده سرصحبتُ باز کرد و گفت کجا میرین؟ گفتم دانشگاه پیام نور گفت دانشجویی گفتم آره گفت چه رشته ای و خلاصه توراه هم چند تا مسافر سوار کرد ُ همینطوری داشت حرف میزد ، خودش تاریخ میخوند اونم ارشد دانشگاه تبریز. با این حال مسافرکشی هم میکرد.حالا اگه ما بودیم هزار تا عیب میذاشتیم رو اون کار و میگفتیم وااای من و مسافر کشی؟ من با مدرک لیسانس برم مسافر کشی؟اصلا عمراً مطلقاً .. مث دایی گرامی بنده که تا دیپلم بیشتر نخونده انتظارم داره کاره خوب بهش پیشنهاد بشه و میگه پشت میزی باشه.

واقعا بعضیا چی به سرشون اومده :/

15

این روزا وختی به یکی میگی تنهـایی چند تا شاخُ دمُ علامت سوال از قسمت های مختلف بدنش میزنه بیرون -___- دهنشُ 185 درجه باز میکنه میگه نههههههههههههههههههه :| دروغ میگی بت نمیاد :/

14

هیچی بدتر از این نیست که بعد  از اتمام دوران دبیرستانت همه ی دوستات برات تموم بشنُ از دوست صمیمیت بعد امتحانات خرداد هییییچ خبری نداشته باشی و بذاره بره . بخاطر همین موضوع زیاد با کسی صمیمی نمیشدم اما همیشه از خدا میخواستم یه دوست تو دانشگاه داشته باشم،هم تیپ خودم،هم فکر خودم، امروز بادونفر از همکلاسیام صمیمی تر شدم:) یکیشون الهام یکیشون زهرا

باهم دوست شدیمُ اومدنی هم باهم اومدیم. دارم ب این فکر میکنم که خدا چقدر مهربونُ دوست داشتنیه،دیروز وقتی تنهایی بیرون بودم از ته دلم آرزو کردم یه دوست خوب داشته باشم حداقل بیرون تنها نباشم که حرف در بیاد،و خدا این حرفُ شنید ُ از این به بعد با زهرا میرم :)

خدا جون خیلی شکررررت خیلییی :* :* :)

13

دیشب بهش گفتم ک ِ لاینُ پاک کردم و تلگرامم احتمال زیاد پاک کنم کاری داشتی که میدونم نداری یه اس یا زنگ بزنی جواب میدم. چن تا پیام پشت سرهم داد که باباتُ تو فروشگاه دیدمُ چرا پاکش کردیُ جور نشد یه دو روز باهم بریم سفر و این حرفا که من خوابم بردُ دیدم نوشته خوابیدی پس؟ پاشدم صبح ساعت 6 جواب دادم،خونده ولی هنوز جواب نداده آخرشم گفتم شما چرا یهو غیب میشی؟

میدونی؟ یه زن میتونه دوست داشته باشه ، دوست داشته باشه و دوست داشته باشه ، ولی از یه جایی به بعد میتونه دوسـتت نداشته باشه. از بی اعتنایی هایِ تو ، از اینکه تا من خبری ازت نگیرم توام عین خیالت نیست کم کم سرد شدم. طوری که دیشب دستُ دلم به جواب دادن نمیرفت. نمیدونم این حکمت خداست یا دمدمی مزاج بودن من.

12

خوشحالم که دیگه دارم نسبتِ بهت بی تفاوت میشم.

11

آدم همیشه باید یکی رو داشته باشه که به راحتی جلوش بتونه احمق بازی در بیاره :)

# مثل بهترین دوستِ من

10

گاهی وقتا از تهِ دلم از خودم بدم میاد :( باید یه سری از عادتای بدمُ ترک کنم. حس میکنم اطرافیانم اذیت میشن. خدایا من قصد ناراحت کردن کسیُ ندارم. کمکم کنی همونی باشم که تو میخوای :(

9

اینکه به دوستم گفتی نمیخوای وابسته ـم کنی وخودت وابسته ـم بشی. ، اینکه به دوستم گفتی من باهات راحت نیستم ُ احساس میکنی محدودم، اینکه گفتی آدمی هستی که نمیخوای یه قولی بدی و بعدش بد قول بشی، نباید ناامید شد ، حرفات بویِ امید میدن . من اولین باره که تا این حد یه نفرُ دوست دارم ُ طرف شصتش خبر دار نیست. چقدر بده بخاطرش به همه خواستگارات جواب رد بدی در صورتی که طرف خبر نداره دوسش داری.

8

عاقبت به این نتیجه میرسیم که حضور بعضی ادما تو زندگیمون اونقدر پوچ و بی معنا بوده که نبودنشون رو فقط جای خالیشون پرمیکنه.